وقتی عاشقم شدی پاییز بود و خنک بود
توآسمون آرزوت هزارتا بادبادک بود
تنگ بلوری دلت درست مث دل من
کلی لبش پریده بود, همش پر ترک بود
وقتی که عاشقم شدی چیزی ازم نخواستی
توقعت فقط یه کم نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم دیگه مسابقه میزاشتیم
که رو گل کدوممون قایق شاپرک بود ؟
تقویم که روزا گذشت دلم یجوری لرزید
راستش دلم خونه ی تردید و شک بود
دیگه نه از تو خبری بود , نه از آرزوهات
قحطی مژده و روزای خوش قاصدک بود
یادم میاد که روزی هوا گرفته بود و
اشکای سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همینو گفتی
عاشقیمون یه بازی , شاید الک دولک بود
قصه با تو بودن رو میشه فقط یه جور گفت
کسی رو زخمای قلب من فقط مث یه نمک بود...