نمیدونم که نباشی بودنم عین سکوته
حال خونه وقتی که نیستی بدتر از کویر لوته
چشمایی که توو و نبودت فرقی با ابرا ندارن
تو و سکوتم, زنده میشم وقتی اسمتو میارن
عشقی که تو با نبودت اونو اینجا کشوندی
واسش عادت شده دوری, لحظه هایی که تو نبودی
حتی با سردی دستات این بیابون سهم من نیست
دستایی که از تو درون گیر دستای کسی نیست
با سکوتی که تو کردی راهی جز رفتن ندارم
با سکوتت گریه کردم , گریه هامو دوست دارم
وقتی که تو نیستی بساط گریه های من به راهه
اگه تو دوباره باشی زندگیمون رو براه میشه
هنوزم باور ندارم که دلیل گریه هاتم
من که از تو دورم , اما با تو و سکوتت هم صداتم