این روزها آنقدر بغضم سنگین شده
که اگر گردنم را هم بزنی
به جای خون اشک میریزد....
این روزها آنقدر بغضم سنگین شده
که اگر گردنم را هم بزنی
به جای خون اشک میریزد....
نگاه تو مانند نسیمی آرام
کشتی طوفان زده ام را
به فراسوی دریاهای عاشقی کشاند
حیف که گردباد خیانتت مرا در هم نوردید.....
به چیت مینازی!!!
به پسرایی که ماشین مدل بالا دارن
و بهت بوق میزنن و بعدشم شماره میدن
توام شاد و خوشحال میری خونه
در حالیکه نمیدانی
این پسرا تورو برای رخت خواب شبانشون میخوان
نه برای زندگی!!!
میگفتند سختی ها نمک زندگی است!!!
اما چرا کسی نفهمید...
"نمک"
برای من که خاطراتم زخمی است
شور نیست مزه
"درد" میدهد...
وقتی میخواهی یه رابطه رو به هم بزنی
خوب به هم بزن اما لگد کوبش نکن
بذار برو اما داغونش نکن
با فکرش, غرورش, اعتمادش , احساسش بازی نکن
چون بعد از رفتن تو فقط غمگین نمیشه!!!
له میشه.....
نفس که میکشم
چیزی در انتهای وجودم
فریاد میزند که بس است
لامارتین شاعر فرانسوی میگوید:
تو را دوست دارم بدون آنکه
علتش را بدانم!!!
محبتی که علت داشته باشد
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی که چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنی ست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که نمی دانی من که هستم...
لمس کن این با تو نبودن هارو
لمس کن.....
اسامی مخاطب هایم را سیاهپوش کرده ام!
نه خاموش
و نه بی صدا
عزای همه را گرفته ام
فقط یک مخاطب برایم جذابیت دارد!
او را در لیست سفید گذاشته ام
فقط او را که هیچوقت دلش تنگ نمیشود!
مثل باران و جدایی احتمالی نیستم
با حقیقت ها گره خوردم , خیالی نیستم
ساده ای هستم که با اخم تو مشکل میشوم
پاسخی کاملتر از دردم, سوالی نیستم!!!
تعداد صفحات : 16